چند اشتباه مهلک فیلمنامه نویسان
چند اشتباه مهلک فیلمنامه نویسان
باید از چند اشتباه مهلک پرهیز کنید تا فیلمنامه شما خواندنی شود و کارگردانها و سرمایهگذاران وارد میدان شوند.
شروع ضعیف و کسلکننده خودکشی است.
در ابتدا باید توجه مخاطب را جلب کرد و او را به داستان علاقهمند ساخت. اگر فیلمنامه با یک صحنه بیروح یا بدون کشش آغاز شود، احتمالاً مخاطب در ادامه علاقهای به آن نخواهد داشت.
چطور باید از این اشتباه پرهیز کرد؟
باید از همان ابتدای فیلمنامه یک اتفاق جذاب یا تعلیقانگیز را معرفی کنید تا مخاطب بخواهد ادامه داستان را دنبال کند. این قلاب میتواند با یک صحنه جذاب یا یک شخصیت جذاب اتفاق بیافتد.
دیالوگهای غیرطبیعی یا توضیحی مثل سم عمل میکنند.
دیالوگها قلب فیلمنامه هستند و در بسیاری از مواقع، نویسندگان مبتدی تمایل دارند که تمام اطلاعات لازم برای داستان را از طریق دیالوگ به مخاطب منتقل کنند. این نوع دیالوگها غیرطبیعی و بسیار توضیحی به نظر میرسند.
نبود شخصیتهای جذاب و قابل باور فیلمنامه را میکُشد.
شخصیتها عنصر کلیدی در هر داستان هستند. اگر شخصیتها به درستی طراحی نشوند، داستان هیچگاه نمیتواند مخاطب را جذب کند. شخصیتهایی که هیچگونه تغییر یا رشد ندارند یا کاملاً سطحی و یکبعدی هستند، برای مخاطب جذاب نخواهند بود.
نبود ساختار منسجم و منظم
یکی از اصول اساسی در نوشتن فیلمنامه، پیروی از یک ساختار مشخص است. بسیاری از نویسندگان مبتدی به ویژه در مراحل اولیه ممکن است ساختار درستی برای داستان خود نداشته باشند و یا ساختار را به طور کامل نادیده بگیرند. این میتواند منجر به فیلمنامهای بینظم و گیجکننده شود.
از ساختارهای کلاسیک مانند سهپردهای (Three Act Structure) یا هشت نقطهای (Eight-Point Structure) استفاده کنید تا داستانتان نظم و انسجام داشته باشد.
با استفاده از این ساختارها، میتوانید نقاط عطف مهم داستان را مشخص کرده و از پراکندگی در روایت جلوگیری کنید.
توسعه ندادن جهان داستان
یک اشتباه رایج دیگر در نوشتن فیلمنامه این است که نویسندگان به جهان داستان خود توجه کافی ندارند. جهان داستان شامل موقعیتها، زمانها و مکانها میشود که در آن داستان رخ میدهد. اگر این عناصر به درستی طراحی و توسعه نیابند، مخاطب نمیتواند ارتباط خوبی با داستان برقرار کند.

نبود تعلیق و کشش در داستان
در فیلمنامهنویسی، باید همیشه به دنبال ایجاد کشش و تعلیق در طول داستان باشید. داستان باید به گونهای باشد که مخاطب همیشه بخواهد بداند چه اتفاقی بعدی میافتد.
عدم تنوع در صحنهها و موقعیتها
یک اشتباه بزرگ دیگر در فیلمنامهنویسی، تکرار مکرر یک نوع صحنه یا موقعیت است. این باعث میشود داستان تکراری و خستهکننده به نظر برسد. از سوی دیگر، بعضا فیلمنامهنویس به دلیل ضعف ساختاری، سعی میکند با اضافه کردن لوکیشنها و موقعیتها، فقدان دراماتیک خود را مخفی کند.
کلیشهها و شخصیتهای سطحی
یکی دیگر از مشکلات، استفاده از شخصیتها و موقعیتهای کلیشهای است که از قبل در فیلمها و سریالهای دیگر دیدهایم.
این شخصیتها معمولاً سطحی و بدون ویژگیهای خاص هستند. البته لازم به ذکر است که در فیلمنامه کوتاه که «شخصیت» نداشته و نیاز به «تیپ» و یا «شبه شخصیت» داریم، ساختار متفاوت خواهد بود.
نداشتن نقطه اوج واضح
اگر داستان شما یک نقطه اوج قوی و واضح نداشته باشد، میتواند برای مخاطب بیاثر و فاقد هیجان باشد.
نقطه اوج جایی است که همه مسائل داستان به اوج خود میرسند و معمولاً شامل چالش یا بحران بزرگ شخصیت اصلی است.
پایانبندی ضعیف
پایانبندی ضعیف یا بدون نتیجهگیری مناسب میتواند تمام تلاشهای شما در نوشتن یک داستان جذاب را تحتالشعاع قرار دهد. یک پایانبندی ضعیف میتواند باعث شود که مخاطب حس کند که زمان خود را تلف کرده است.

دیدگاهتان را بنویسید