فیلمنامه عموزاده‌ ها

فیلمنامه عموزاده‌ ها

فیلمنامه عموزاده‌ ها

1404/07/26

Synopsis (خلاصه داستان)

فیلمنامه عموزاده‌ ها

هانیه زنی سی ساله و مادر دو فرزند از خانواده‌ای پولدار است که جایی خالی را در قلبش احساس می‌کند. این خلأ پس از گم شدن صمیمی‌ترین دوستش و دخترعمویش، «روکسی» در او ایجاد شد.
حالا پس از پانزده سال ردی از روکسی پیدا شده و هانیه با تعقیب آن، روکسی را می‌بیند. روکسی به دلایلی تمایلی به برگشتن نزد خانواده ندارد، اما روحیه‌ خیرخواهانه و عدم رازداری هانیه، باعث لو رفتن قضیه می‌شود. سال‌ها انتظار مادر روکسی، سروناز، به پایان رسیده و شور و انرژی روکسی خانه‌اش را گرم می‌کند. پدر هانیه، محمود، که فردی مقتدر و صاحب یک شرکت بزرگ است از پیدا شدن برادرزا‌‌ده‌ فراری‌اش استقبال نمی‌کند.

حرف و حدیث‌ها در مورد سال‌های غیبت روکسی جان او را به لب رسانده و باعث می‌شود افشا کند که به خاطر تجاوز عمویش فرار کرده و در این سال‌ها معلم ریاضی دبیرستانش او پناه داده است. جو منفی ایجاد شده بعد از این افشاگری، روکسی را پس از سال‌ها، مجدداً به سمت اعتیاد سوق می‌دهد. هانیه بین باور کردن دوست قدیمی‌اش و اعتماد به پدر مقتدر و مهربانش گیر افتاده و سرانجام با تعقیب ردهایی از گذشته و تحقیق از کارمند زن اخراج شده‌ شرکت، حرف روکسی را باور می‌کند. هانیه و برادرش هادی خواستار جدایی مادرشان از پدر شده و حتی خانه‌ای برای او تهیه می‌کنند، اما محمود با دستکاری روانی همسر فداکارش را از طلاق منصرف می‌کند. همسر هانیه، جلال، حاضر به قطع رابطه با پدرزنش، که رییسش هم هست، نمی‌شود و بچه‌ها را به دیدار پدربزرگشان می‌برد. هانیه که همیشه به خانواده وابسته بوده، مجبور می‌شود این وضعیت را بپذیرد، اما خودش دیگر به خانه‌ پدری نمی‌رود. او کار پاره‌وقت در شرکت پدرش را ترک کرده و درس خواندن را جدی می‌گیرد و رابطه‌اش با دختر نوجوانش بهتر می‌شود.
هانیه با کمک نامزد روکسی، پرهام، که قبلاً هم مددکار اجتماعی‌اش بوده، او را از اعتیاد رها می‌کنند. در نهایت در مراسم ازدواج روکسی و پرهام، نیمی از خانواده‌اش حاضرند و نیمی دیگر غایب.

Logline
وقتی هانیه پس از پانزده سال دخترعموی گمشده‌ خود را پیدا می‌کند، انتظار دارد که شادی و آرامش به فامیلش برگردد، اما با این کار زخم‌های خانوادگی گذشته باز می‌شوند.
منبع اثر
اورجینال
بیانیه نویسنده
دغدغه من در این طرح نشان دادن مرز باریک میان خیرخواهی و کنترلگری، میان وفاداری و وابستگی و میان آرامش در خانواده و اسارت بود. در جامعه‌ای که «پنهان کردن» و «آبروداری» ارزش محسوب می‌شود، گفتن حقیقت عملی انقلابی است.